گرایش های تفسیری 63 ص ورد
علم تفسیر در گذر مراحل پیشرفت و با گذشت زمان، الوان و اشکال جدیدی پیدا کرد و این انواع و اشکال تفسیر همچنان ادامه داشته و دارد و در هر عصری وجود آنها تداوم یافته است.
مفسران همواره دست به تنوع می زنند و براساس مهارتشان در زمینه های علوم و فنون متناسب با تخصصشان در معارف گوناگون هر روز تفاسیر تازه ای می نویسند.
علم تفسیر در آغاز پیدایش ناپیوسته و برحسب ترتیب آیه ها و سوره ها نگاشته می شد. به این شکل که مفسر در مواردی که در فهم آیات دچار اشکال می شد به استادش مراجعه می کرد و مشکلش را از او می پرسید و سپس جواب ها را به ترتیب از اول تا آخر در دفترش ثبت می کرد.
شیوه هایی را که مفسران در مقام تفسیر آیات قرآن پیموده اند و به عنوان روش خود برگزیده اند برحسب اختلاف سلیقه های آنان و نیز بر حسب استعداد ها و اندوخته های خود در زمینه های مختلف علوم و معارف متفاوت است.
در این مجموعه که به بررسی دوازده مفسر بزرگ شیعه و سنی می پردازیم گرایش ها و انگیزه ها و روش های آنان را در مجموعه تفسیریشان مورد بررسی قرار می دهیم.
این مفسران عبارتند از: نسایی، قمی، طبرسی، بیضاوی، تفسیر بحر المحیط، تفسیر منهج الصادقین، تفسیر صافی، روح البیان حقی، مراغی، کاشف محمد جواد مغنی، نفحات الرحمن نهاوندی و تفسیر نمونه مکارم شیرازی.
تفسير النسائي
معرفى اجمالى
« تفسير النسائي»، اثر محدث معروف و مؤلف يكى از صحاح سته معتبر در نزد اهل سنت، امام ابوعبدالرحمن، احمد بن على بن شعيب نسائى( نساء، 214 يا 215- 303 ق، مكه)است كه در آن، برخى از آيات قرآن كريم را از آغاز قرآن تا انجام آن، بهجز سورههاى نوح، بلد، شرح، عاديات، قارعه، عصر، فيل، فلق و ناس، به زبان عربى در دو جلد تفسير كرده است.
اين اثر را پژوهشگران« مركز السنة للبحث العلمي»، آقايان:« صبرى بن عبدالخالق شافعى» و« سيد بن عباس الجليمى» تحقيق و تصحيح و منابع احاديثش را استخراج كردهاند.
ساختار
كتاب حاضر از مقدمه مصححان و متن اصلى( شامل: ج 1: سورههاى حمد تا پايان سوره اسراء و ج 2: سورههاى كهف تا پايان سوره اخلاص) و تعليقات مصححان و خاتمه آنان تشكيل شده است.
روش نويسنده در اثر حاضر، روايى است.
متأسفانه نويسنده، مقدمهاى براى تفسيرش ننوشته و به همين جهت برخى از ويژگىها و مشخصات نگارش اثر حاضر پنهان مانده است.
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير سودمند است:
- مصححان در مقدمه خودشان كه زمان و مكان و ساير مشخصات نگارش آن را معين نكردهاند، با بيان تعريف لغوى و اصطلاحى تفسير و انواع آن و چگونگى سير و تطور تفسير در روزگار صحابه و تابعين و پيروان تابعين و با ذكر شرح حال مفصلى از نويسنده و آثار علمى او و منزلت علمى وى، بهتفصيل وارد بحث از روش علمى او در اثر حاضر شدهاند( ر. ك: مقدمه كتاب، ج 1، ص 5- 150)
- نويسنده در تفسير اين آيه مباركه:«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ»(اسراء: 85)
، از علقمه به نقل از عبدالله، اين روايت را آورده است: داشتم با پيامبر( ص) در مدينه راه مىرفتم... بر گروهى از يهود گذر كرديم، پس برخى از آنان پرسيدند اى ابوالقاسم براى ما از روح سخن بگو، پس پيامبر( ص) مدتى تأمل كرد و بعد سرش را بالا آورد و ما فهميديم كه به او وحى مىشود؛ وقتى وحى تمام شد گفت:«الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا»(اسراء: 85)
( ر. ك: متن كتاب، ج 1، ص 670)
نويسنده در موارد متعددى، مانند اين مورد، هيچ توضيحى بر روايت منقول نيفزوده است.
- نويسنده در تفسير سوره كوثر اين روايت را از انس بن مالك آورده است: پيامبر( ص)
در جلوى روى ما در مسجد بود كه سرش را پايين انداخت و بعد سرش را بلند كرد و لبخند زد. پس من گفتم چه چيزى تو را خنداند اى رسول خدا؟ گفت سوره« كوثر» بر من نازل شد؛ آيا مىدانيد كوثر چيست؟ گفتيم خدا و رسولش داناترند. گفت: آن نهرى است كه خداى تبارك و تعالى به من وعده داده در بهشت كه ظروفش بيشتر از تعداد ستارگان است و امت من در كنار آن حوض بر من وارد مىشوند...»( ر. ك: همان، ج 2، ص 555- 556)
- نويسنده در تفسير آيه مباركه«إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ»(سبأ: 50)
چنين روايت كرده است: از ابوموسى اشعرى نقل است كه مردمانى در نزد رسول خدا( ص) بودند و هريك با صداى بلند فرياد مىزدند:« لا إله إلا الله و الله أكبر»، پس پيامبر( ص) گفت: شما ناشنوا و غايب را نمىخوانيد! بعد گفت: اى ابوموسى! آيا مىخواهى تو را بر گنجى از گنجهاى بهشت راهنمايى كنم؟ گفتم: بله؛ گفت: مىگويى: لا حول و لا قوة إلا بالله( ر. ك: همان، ج 2، ص 611)
وضعيت كتاب
دانستنى است كه مصححان تعليقاتى بر اثر حاضر نوشته و بهصورت پىنوشت بعد از اتمام مطالب نويسنده آورده و برخى از روايات تفسيرى را افزودهاند( ر. ك: مقدمه كتاب، ج 1، ص 573- 628)
تفسير القمى
معرفى اجمالى
« تفسير القمى»، تفسيرى است روايى، به زبان عربى، نوشته على بن ابراهيم بن هاشم قمى، محدث و فقيه امامى.
اين كتاب، در رجال نجاشى( ص 260) و فهرست طوسى( ص 209)، به على بن ابراهيم نسبت داده شده است و منقولاتى از آن، در كتب قدما ديده مىشود.
ساختار
كتاب، در دو جلد تنظيم شده است. جلد اول، حاوى تفسير 16 سوره( از آغاز سوره حمد تا پايان سوره نحل) و جلد دوم، مشتمل بر تفسير 98 سوره( از آغاز سوره بنى اسرائيل تا پايان سوره ناس) است.
كتاب، با ديدگاه حديثى نوشته شده، ازاينرو مؤلف، از ظاهر آيات، با استناد به روايات، به آسانى دست كشيده است. همچنين كتاب، از تفاسير تأويلى شمرده شده و تأويلهاى دور از ذهن در آن بسيار است( براى نمونه: ج 1، ص 35، 203).
گزارش محتوا
بسيارى از آيات، به فضايل اهل بيت( ع) يا مثالب دشمنانشان تفسير شده كه معناى باطنى آيات به شمار مىآيد. در اين تفسير تنها روايات گردآورى نشده است، بلكه گاهى آيات و كلمات موجود در آنها، بدون استنادِ روشن به روايات، تفسير شده و شأن نزول آيات به تفصيل بيان گرديده و قصص انبيا و وقايع زمان پيامبر و مباحث فقهى حجم گستردهاى از كتاب را تشكيل داده است.
گاهى معانى مختلف واژههاى مشترك در قرآن، ذكر شده است( براى نمونه: ج 1، ص 30، 32 و 35) و از آيات ديگر و روايات و اشعار شاعران بر تفسير يك آيه، دليل اقامه شده است( براى نمونه: ج 1، ص 46، 132، 231، 309، 388 و ج 2، ص 85- 87) و گاه به نظر عامه اشاره شده است( براى نمونه: ج 1، ص 70 و ج 2، ص 79، 85، 99، 142 و 226).
در مقدمه تفسير موجود، مباحث كلى علوم قرآنى بهصورت تقسيمبندى آيات در حدود پنجاه عنوان به نقل از على بن ابراهيم مطرح شده، سپس با ذكر آيه يا آيههايى به توضيح اين عناوين پرداخته شده است. آشفتگى اين مقدمه و عدم تطابق كامل فهرست عناوين با شرح آن، حاكى از وجود اختلالى در كتاب است. در اين مقدمه از ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام و سبك خاصى در قرآن به نام منقطع معطوف سخن رفته است( ج 1، ص 32، 46، 51، 52، 96، 167 و ج 2، ص 149) و گفته شده كه ترتيب آيات در هنگام جمعآورى آنها به هم خورده است( ج 1، ص 8، 118 و ج 2، ص 315).
على بن ابراهيم، از تحريف قرآن سخن گفته( ج 1، ص 10 و 11) و آياتى را ذكر كرده است كه تأويل آنها در تنزيل يا با تنزيل يا قبل از تنزيل يا بعد از تنزيل است( ج 1، ص 13، 14، 96، 142 و ج 2، ص 68).
وى، از آيات قرآن براى رد مذاهب مختلف غير اسلامى، مانند بتپرستان و زنادقه و دهريه( ج 1، ص 205، 236 و ج 2، ص 68) و برخى از فرق اسلامى، مانند معتزله، قدَريه- كه به نظر وى همان مُجبِرهاند و نيز ديدگاههاى نادرست ديگر، استفاده مىكند( ج 1، ص 17- 25، 212 و ج 2، ص 60، 89 و 398) و با آوردن رواياتى اجمالا به مذهب امر بين امرين اشاره مىنمايد.
روش تفسير قرآن به قرآن، با ديدگاهى تأويلى، در مواضع بسيارى از تفسير ديده مىشود( ج 1، ص 35، 157، 231، 388 و ج 2، ص 176).
واژههاى فارسى يا معرب كناديج( جمع كندو)، انابير( جمع انبار)، فولاذ و ماديانة( ج 2، ص 122) مىتواند نشانه غير عرب بودن مؤلف كتاب باشد. همچنين به كار بردن صيغه فعل جمع در جايى كه فاعل اسم ظاهر باشد( همچون« قلن ازواجه») بر طبق گويش غير معروف عربى در مواردى از كتاب ديده مىشود( براى نمونه: ج 1، ص 291، 297 و ج 2، ص 50، 202 و 291).
وضعيت كتاب
تفسير على بن ابراهيم، چندين بار به چاپ رسيده كه اولين بار، در 1313 بوده است.
سيد طيب جزايرى نيز آن را تصحيح كرده و در 1386، در نجف، به چاپ رسانده است. نسخه مصحَح وى، در 1404 و 1367 ش، در قم به چاپ رسيده است.
تحقيقى گسترده در مورد اين كتاب:
مقدمه تفسير با رسالهاى در علوم قرآنى به نام« محكم و متشابه» شباهتهاى بسيارى دارد. رساله مذكور، منسوب به سيد مرتضى علم الهدى است( آقا بزرگ طهرانى، ج 2، ص 154 و ج 4، ص 318) و متن كامل آن، در جلد نود« بحار الانوار»( ص 1- 97) درج شده است. اين رساله، روايت واحد مفصلى است از حضرت على( ع) به نقل از نعمانى در تفسير قرآن كه با يك سند متصل به امام صادق( ع) مىرسد. در سند روايت، نام راويان ضعيفى چون حسن بن على بن ابى حمزة ديده مىشود. در اين رساله، نخست، فهرست انواع آيات قرآنى ذكر شده كه با فهرست عناوين تفسير، شباهت بسيارى دارد، ولى فهرست روايت نعمانى دقيقتر و منظمتر است. مقايسه شرح تفصيلى عناوين در دو كتاب، از گستردگى روايت نعمانى حكايت مىكند؛ حتى مباحث تازهاى همچون وجوه معايش خلق( مجلسى، ج 90، ص 46- 49) و حدود فرايض( همان، ج 90، ص 62- 64) در اين روايت ديده مىشود كه در مجموع، حجم رساله را به پنج برابر مقدمه تفسير على بن ابراهيم رسانده است.
از سوى ديگر، در اين كتاب، در مواردى بسيار از مشايخ مهم على بن ابراهيم، چون احمد بن محمد بن عيسى و محمد بن عيسى بن عبيد و احمد بن ابى عبد الله برقى، با واسطه معاصران على بن ابراهيم، نقل شده است. شگفت آنكه در سند ديگرى، از ابراهيم بن هاشم، پدر و استاد اصلى على بن ابراهيم، با دو واسطه روايت شده( ج 2، ص 339) و از معاصران وى، چون محمد بن يحيى و سعد بن عبد اللّه نيز با واسطه نقل شده است( ج 2، ص 344). اين قراين و قراين متعدد ديگر نشان مىدهد كه تمامى تفسير موجود از على بن ابراهيم نيست( مدد الموسوى، ص 84- 94).
آقا بزرگ طهرانى، نخستين كسى است كه در باره عدم صحت انتساب تمام تفسير موجود به على بن ابراهيم سخن گفته و بر اين باور است كه ابو الفضل، عباس بن محمد بن قاسم، شاگرد على بن ابراهيم كه نامش در آغاز تفسير موجود آمده، روايات ابو الجارود( راوى مطالبى از امام باقر( ع) در باره تفسير) و ديگران را از اواسط جلد اول تفسير، در آن وارد كرده است( ج 4، ص 303)، اما شاهدى براى اين نظر در دست نيست و عباس بن محمد بن قاسم، كسى جز يكى از مشايخ مؤلف كتاب نيست كه در طريق مؤلف به على بن ابراهيم، قرار گرفته( مدد الموسوى، ص 93- 94) و نام